قصه‌ی این خانه

خانه‌ی پلاک ۶ کوچه‌ی شاهد (اسلامی ندوشن)، واقع در خیابان وصال، متعلق به خانواده‌ی جلالی است. سال ساخت این خانه برمی‌گردد به دوره‌ی پهلوی دوم؛  بین سال های 1331 تا 1333 این خانه با مالکیت فرج اله شاه محمدلو ساخته شد. در مرداد 1333 ایرج  و شاهرخ فیروز فرزندان فیروز فیروز (فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت الدوله دختر مظفرالدین شاه ) در قبال مبلغ سیصد هزار ریال ساختمان فوق را خریداری کردند. شهریورماه 1334 آقای امیر حسین جلالی  ملک مذکور را از شاهرخ فیروز خریداری کرد. همان سال‌ها مهندس جلالی در کنار خانواده در این‌جا سکونت داشته است. امیرحسین جلالی فارغ‌التحصیل دبیرستان البرز، مهندسی شیمی خود را که دریافت می‌کند، در ابتدای دهه‌ی 40 پس از استخدام در سازمان برنامه‌ و‌ بودجه، برای نصب و راه‌اندازی کارخانه‌ی سیمان عازم می‌شود. در اوایل دهه‌ی 50 با ربابه خانم جلالی گام به زندگی خانوادگی می‌گذارد و عقد و عروسی در همین خانه برگزار می‌شود. بعدتر، این خانه در اختیار خانم اقدس‌السادات افجه‌ای قرار می‌گیرد که از زنان تحصیل‌کرده‌ی زمان خود است. او خاله‌ی مهندس امیرحسین جلالی  و مدیر اولین دبیرستان دخترانه‌ای است که دختران مذهبی در آن درس می‌خوانند.

سال‌‌ها می‌گذرد؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان... 

خانم اقدس‌السادات به دیار باقی می‌شتابد و این خانه بدون ساکن می‌ماند تا فرامرز جلالی، پسر کوچک مهندس امیرحسین جلالی، تصمیم می‌گیرد چراغ خانه‌ی خاله اقدس را به شعله‌ی ادب و فرهنگ و هنر روشن نگه دارد. گوشه به گوشه‌ی این خانه برای فرامرز و خانواده‌اش پر است از خاطره؛ خاطرات عیدِ آن سال‌ها، دید و بازدیدها، صدای دویدن‌های بچگی در پیچ‌وخم پله‌ها، دیدن شکوفه‌های انار از بلندی ایوان و بوی تهرانِ قدیم...   

بازسازی خانه‌ی پلاک ۶ آغاز می‌شود؛ به‌ همراهی مهندس سیامک اسکندری، مهندس امیر مهاجری و محمد توحیدی. 

درواقع، فرامرز جلالی به ‌عنوان نماینده‌ی خانواده‌ی پرمهرش بستری فراهم می‌کند تا مؤسسه‌ی مانا به ‌دنیا بیاید و در دل مؤسسه، خانه‌موزه‌ی خیمه‌شب‌بازی ایران و کافه‌خانه‌ی مانا پا بگیرد، برای حفظ فرهنگ و هنر، برای حفظ آن‌چه میراثش می‌نامیم؛ برای میراثی مانا.

Submitted by manacultureforum on

خانه‌ی پلاک ۶ کوچه‌ی شاهد (اسلامی ندوشن)، واقع در خیابان وصال، متعلق به خانواده‌ی جلالی است. سال ساخت این خانه برمی‌گردد به دوره‌ی پهلوی دوم؛  بین سال های 1331 تا 1333 این خانه با مالکیت فرج اله شاه محمدلو ساخته شد. در مرداد 1333 ایرج  و شاهرخ فیروز فرزندان فیروز فیروز (فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت الدوله دختر مظفرالدین شاه ) در قبال مبلغ سیصد هزار ریال ساختمان فوق را خریداری کردند. شهریورماه 1334 آقای امیر حسین جلالی  ملک مذکور را از شاهرخ فیروز خریداری کرد. همان سال‌ها مهندس جلالی در کنار خانواده در این‌جا سکونت داشته است. امیرحسین جلالی فارغ‌التحصیل دبیرستان البرز، مهندسی شیمی خود را که دریافت می‌کند، در ابتدای دهه‌ی 40 پس از استخدام در سازمان برنامه‌ و‌ بودجه، برای نصب و راه‌اندازی کارخانه‌ی سیمان عازم می‌شود. در اوایل دهه‌ی 50 با ربابه خانم جلالی گام به زندگی خانوادگی می‌گذارد و عقد و عروسی در همین خانه برگزار می‌شود. بعدتر، این خانه در اختیار خانم اقدس‌السادات افجه‌ای قرار می‌گیرد که از زنان تحصیل‌کرده‌ی زمان خود است. او خاله‌ی مهندس امیرحسین جلالی  و مدیر اولین دبیرستان دخترانه‌ای است که دختران مذهبی در آن درس می‌خوانند.

سال‌‌ها می‌گذرد؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان... 

خانم اقدس‌السادات به دیار باقی می‌شتابد و این خانه بدون ساکن می‌ماند تا فرامرز جلالی، پسر کوچک مهندس امیرحسین جلالی، تصمیم می‌گیرد چراغ خانه‌ی خاله اقدس را به شعله‌ی ادب و فرهنگ و هنر روشن نگه دارد. گوشه به گوشه‌ی این خانه برای فرامرز و خانواده‌اش پر است از خاطره؛ خاطرات عیدِ آن سال‌ها، دید و بازدیدها، صدای دویدن‌های بچگی در پیچ‌وخم پله‌ها، دیدن شکوفه‌های انار از بلندی ایوان و بوی تهرانِ قدیم...   

بازسازی خانه‌ی پلاک ۶ آغاز می‌شود؛ به‌ همراهی مهندس سیامک اسکندری، مهندس امیر مهاجری و محمد توحیدی. 

درواقع، فرامرز جلالی به ‌عنوان نماینده‌ی خانواده‌ی پرمهرش بستری فراهم می‌کند تا مؤسسه‌ی مانا به ‌دنیا بیاید و در دل مؤسسه، خانه‌موزه‌ی خیمه‌شب‌بازی ایران و کافه‌خانه‌ی مانا پا بگیرد، برای حفظ فرهنگ و هنر، برای حفظ آن‌چه میراثش می‌نامیم؛ برای میراثی مانا.